گریه مکن که سرنوشت!

 بر خلاف بیشتر ترانه ها که تاریخ مصرف دارند و زود کهنه و فراموش میشوند بعضی از ترانه ها طوری هستند که هر زمان می شنوی انگار تازه خوانده شده اند یکی از این آهنگهای قدیمی اما جوان ترانه "نفرین" با صدای "آرتوش" هست !



برای شنیدن این ترانه اگر موزیک متن وبلاگ پخش میشه قطعش کرده و بعد اینجا رو کلیک کنید!



الان کدوممون مستیم؟!

ابریق  می  مرا  شکستی  ربی!

بر من  در عیش را ببستی  ربی!

من می خورم و تو میکنی بد مستی؟!
خاکم به دهان مگر تو مستی ربی؟!

چه ربطی به او داره؟!

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید

که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.

شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد

شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد

و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده

و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است !

شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ کرده بود

و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند

باید برای همیشه باعشقش خداحافظی کند.

 

شیوانا با تبسم گفت :

 

اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟

شاگرد با حیرت گفت:

ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟

شیوانا با لبخند گفت:

چه کسی چنین گفته است؟!  تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی

و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است.

این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود

تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی.

بگذار دخترک برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست.

مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی .

معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد!

دخترک اگررفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد.

چه بهتر!

بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان

فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!

 

حکایت ریگ و دندون !

(استکانش را آهسته پر کردم ؛ اوکه به میز خیره بود آهسته گفت : )

حکایت حکایت ریگه و دندون ! وقتی زد و تاج دندونتُ از ریخ(ت) انداخ(ت) اگه بعدش طلاشم بگیره باز اون دندون دندون بشو نیس(ت) یعنی دیگه باهاش اونجوری که باهاس حال نمیکنی! اینو گفتم که بدونی و بیخود خودت و تو دردسر نندازی ...

(جرعه ای از استکانش را نوشید و ادامه داد :)

وقتی پروندی با(ها)س بپری !...

( نگاهش را به میز دوخت در حالیکه استکان را آرام با دو انگشتش میچرخاند )

مث(ل) نیش تیزی که اگه زدی زدیش دیگه ! نه خطشُ میشه پاک کنی و نه خاطره اشُ ! پَ(س) نخواه که ماسمالیش کنی ! واسه اینکه اونجوری زدی و جِستی اینجوری میفهمن اونقذه که جبروت داشتی دل ن(دا)شتی!...

(استکان را بالا برد ,لاجرعه سر کشیدو آرام روی میز گذاشت)

بیستمین نامه !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.